امروز فقط 6 ساعت خوابیدم کلش منی که همش خوابم، صبح که رفتم مدرسه ُ ثـبت احوال حالا تا 12 م اونجا، داشتم از گرما میمردم البته همش تو ماشین بودم چشام بزور باز میشد بعد اومدم خونه نمازمو که خوندم دوباره خوابیدم تا ساعت 2 بیدارم کردن گفتن بریم بیرون نمیدونم آخه چه بیرونیه خدا خیلی سخته تو اوج ِخواب بیدارت کنن بزور با چشم بسته آماده شدم اول که خواهر عزیز رفت دکتر بعد رفتیم خونه خواهر بزرگم ( شوهر کرده ) حالا اونجا بودیم بعد دوباره رفتیم بیرون :)) من همش چرت میزدم، هوا ام که شرجی، یه کیف خوشگل دیدم خواستم بخرم اما نخریدم چون اون کیفه که هنوز تو مغزُ قلبمه نمیتونم بهش خیانت کنم با اینکه راهشم دوره میرم میخرم حتمـاً :)) یعنی الان یه ماهه درگیره یه کیفم، خلاصه افطار انقدر خوردم که دیگه جا نداشتم :)) بزور پای سفره بلندم کردن، حالا الان به زور چشام بازه خیلی خســــــتم، هنوزم که هنوزه کارای مدرسه کوفتیم مونده :( ای خدا ! بستنیه دیشبیه که خیلی چشمک میزد رو هم طی یک سری عملیات فوق سری دزدیدم و نوش جان کردم، باورتون نمیشه گذاشتمش تو کیف لبتابم کسی نبینه ( خونه که نیست مشتی راهزنن همشون :))))) )

آقا این دخترایی که چادر سر میکنن و چنان آرایشی میکنن که من حتی وقتی میرم عروسی ام همچین آرایشی نمیکنم فازشون چیه ؟ خو حداقل اون یه متر پارچه مشکیو بنداز دور دیگه دور خودت پیچوندی به عنوان دکور ؟ من مانتویم اما از همه ساده ترم :)) این دختراییم که با هزارتا عمل خودشونو شبیه جادوگرا میکنن هم واقعا نمیدونم چه فازی دارن :| الان فکر میکنن خیلی خوشگلن ؟ دورشونم مشتی پسرن که واسه نیازاشون 2 مین باهاشون لـ.ـاس میزنن و تمام. همه چی به اندازه خوبه چه عمل چه آرایش :/ ولی ایرانه ما عادت دارن همه چیو فراتز از مرزش برن، کاش بجای این عملا و که چقدر تومن پول داره و این لوازم آرایش مارک دارو فلان اینارو خرج علم و دانشمون میکردیم، فقط نصفشو، بخاطر همینه جهان سومیم دیگه :) چی میگم من واسه خودم .

+ آدمای اطرافم انتظار دارن از من تقلیدی باشم از چیزی که " اون ها به عنوان من ساختن "، هی به مامانم گفتم مامان بذار برم هنر یعنی از وقتی که رفتم اول دبستان تا الان عاشق نقاشی کشیدن و طراحی بودم همه ام میدونن، اما انقدر گفت برو تجربی برو تجربی .. از من انتظار داره چون خواهرم رفته پرستار شده منم مثل اون شم، اما من اونم ؟ نمیخواسم تقلید ِاون باشم دوست داشتم برم چیزی که میخوام ! آخرش رفتم چیزی که اصلاً انتظارشو نداشتم، نه اون به خواستش رسید نه من، دلم خنک شد :) درسته به فکرمه اما اون که جای من درس نمیخونه و نمیره دانشگاه و سرکار، من فیزیکو بزور پاس کردم چون هیچی از فرمولاش حالیم نمیشه بعد از من چه انتظارایه بیخودی دارن، برم چیزی که خودمم نمیدونم چیه ^_^

یه ساعته دارم دنبال آلبومای ellie goulding میگردم نمیابمش، یعنی همش فیلتره، وطنم پاره ی طنم :|