«بشر در این دنیا بیشتر از همه موجودات مصیبت و عذاب کشیده، بهترین دلیلش هم‌این است که در بین تمام آنها فقط او می‌تواند بخندد.»  فریدریش نیچه

___________

حوصله بلاگفارم ندارم دیگه! همش خوابم، امروز اولین بار زود بیدار شدم.

تولد دعوتیم، دختر دختر خالم، حوصله ندارم برم ولی خب کیک میدن، همچین آدمی هستم من :)) نه اینکه کیک ندیده باشم اما خب کیک تولد بسیار بسیار فرق میکنه، علاوه بر این یک قری هم میدیم دلمون پوسید تو این خونه از بس خوردیم و خوابیدیم ! والا

این روزای آخر خیلی روم فشاره، همیشه همینطوره روزای آخر بیشتر از همه روزا احساس میکنم روزه ام و گشنم میشه، حالا افطاریم هیچی نمیخورم فقط زل میزنم به سفره، مامانم به زور غذا میریزه تو دهنم.

کاش موهام بلند بود، مویِ بلند میخوام که گیس کنم، موهام گیس نمیشه الان فقط تا شونمه، بعد اینکه وقتی میزنه به سرمم هم میگم موهامو بزنم کوتاه کنم ولی نه موهای بقیرو میبینم باز میگم موی بلند معلوم نیست با خودم چند چندم، خدا میــدونه :)))

امروز یچیزه عجیب رخ داد واسم، یعنی اولین بارم بود، تو بیداری خواب دیدم، داشتم میخوابیدم ولی چشام باز بود یهو داشتم خواب میدیدم تو هپروت یهو پریدم بیرون، خیلی جالب بودا ! واسه شما هم رخ داده آیا ؟ من همیشه عاشقِ چیزای عجیبم، سلیقم کجکیه :)))

وبلاگم چه سوتُ کور شده ! قبرستونه :D