208
بعد امتحان كه ساعت ١١بود با باباي شايسته رفتيم خونه و يه تصميمي گرفتيم با شايسته، تلگراممون رو حذف كنيم و بشينيم درس بخونيم، خلاصه حذفش كرديم يعني فقط من حذف كردم اون حذف نكرد! واقعاً تلگرام خيلي وقتمو ميگيره و نميخوام ديگه بيشتر از اين برينم به امتحان هام، خسته شدم واقعاً، دوشنبه تاريخ ادبيات داريم، ان شالله اينو يكم بعتر از قبلي ها بدم.
امروز خاله فاطمه نذري آش رشته داشتن و ماهمگي خانوادگي اونجا جمع شديم، خيلي خيلي خوب بود! مونوپادمم برده بودم و تا تونستيم سلفي گرفتيم 😂 يعني به قولي عـ.ن.ش رو دراورديم، يه ژست هاي داغوني ميگرفتيم كه.. كلي ام گشت زديم اون اطراف و بنده بالاخره بع آرزوم رسيدم و بعد از يك ماه يخ در بهشت خوردم، خيلي حال داد توي اين گرما! بعدم كه اومديم خونه دختردايي نازنينم پيشم بود با اون رفتيم بيرون جشن بعدم رفتيم اسنك خورديم ولي هنوز گشنمه و شام نخوردم، خدايي آش رشته و اسنك و كيك و شربت اينارو نميشه شام به حساب اورد :| گشنمه لنتي
چشام ميسوزه خوابم مياد اما ميخوام بشينم كمي تاريخ ادبيات بخونم، خسته شدم از ٨صبح تا الان بيدارم :/ بنظرتون تا صبح بيدار بمونم؟ نمونم! ولي ميمونم آخه حجم درسهاش خيلي زياده، شايد هم بخوابم صبح بيدار شم بشينم درس بخونم، خدايا به اميده تو..