هروقت ميخوابم و از خواب بيدار ميشم، تصميم هاي عجيبي ميگيريم و تو اون لحظه هرتصميمي كه بگيرم سريع بهش عمل ميكنم، پس با خودم ميگم كاش هميشه درحال خوابيدن و از خواب بيدار شدن بودم. خيلي مزخرفه، بيخيال. نميدونم بايد چي بنويسم اما دوست دارم ار يك چيزي  بنويسم، بعضي اوقات هست كه حوصله هيچكس رو نداري، از همه خسته ميشي، يراي من اين بعضي اوقات خيلي زياده. يعني اكثراً همينطوري ميشم، تو اين اوقات هميشه يه جا كز ميكنم و فقط سريال ميبينم يا فقط ميخوابم تا كسي رو نبينم و كسي هم من رو نبينه. كاش هميشه همينجوري بود البته، واقعاً حوصله ي ديگران رو داشتن خيلي سخته.

چرا بقيه فكر ميكنن من آدم بااعصاب و با حوصله اي هستم؟ بخدا نيستم. من وقتي به شوخي بهم طعنه ميزنيد جوابتون رو ميدم، متاسفم ولي نميتونم جلوي خودم رو بگيرم. من از اون آدما نيستم كه وقتي به شوخي سعي داريد بهم برينيد به شوخي جوابتون رو بدم. حتي اگه بعدش متاسف باشم. سريع عصباني ميشم و سريع آدم ها از چشمم ميوفتن. حتي خودشون نميدونن. به هرحال! 

ديشب رفتيم ساحل، بد نبود، من كه اصلاً حوصله نداشتم طبق معمول فقط ميخواستم سريع تر برگرديم خونه، رفتيم سوار موتور شديم، اول به زور منو سوار كردن بعدش به زور پياده شدم، پامم چسبيد به اگزوزش و سوخت و تا وقتي برگشتيم خونه قشنگ به فا* رفتم. دركل ميتونم بگم بد نبود. وقتي برگشتيم خونه به دلايلي تلگرامم رو پاك كردم. البته بعدش ميخواستم باز جوين شم ولي حوصله نداشتم كمي تو اينستا گشت زدم و بعد خوابيدم. البته چه خوابي، اميرعباس تا نصف شب بيدار بود و انقدر داد و بيداد كرد كه من گوشيم رو بهش دادم تا باهاش بازي كنه و حتي يادم نيست كي خوابش برد، اين بچه ٣ سالشه اما از من بهتر با گوشي كار ميكنه. بچه اي كه تا سه شب سرش تو گوشيه و بازي دانلود ميكنه. من بچه بودم ساعت ٧ شب ميخوابيدم و اوج دير بيدار شدنم ساعت ٩ صبح بود، صبحا كله سحر بيدار ميشدم، مخصوصاً وقتايي كه مدرسه داشتم ساعت ٥ بيدار بودم. يادش بخير.. 

گفته بودم از كنكور متنفرم؟ اگه نگفته بودم ميگم و اگه گفته بودم دوباره ميگم، من از كنكـور متنفرم.