خانوادگی رفتیم پارک با خاله م اینا، خوش گذشت واقعاً. با دختر خاله م انقدر قدم زدیم که پاهام درد گرفت. بعدش اومدیم خونه و تولد سارا رو بهش تبریک گفتم. البته بهش اس ام اس هم زدم آخه تا ساعت 12:30 تو پارک بودیم و دوست داشتم دقیقاً ساعت تولدش بهش تبریک بگم. واقعاً نمیدونم این چه قانونیه که دوستای صمیمی باید سر ساعت بهت تبریک بگن. من ازش اکثر اوقات پیروی میکنم. البته بخاطر حافظه ام اکثر اوقات یادم میره ولی لعنت بهش.

خوابم میاد ولی دوست دارم فیلم ببینم.