538
باید چطوری از مامانم تشکر کنم که آدم گهی مثل من رو تو زندگیش تحمل میکنه؟ من هرچقدر آدم خوبی باشم برای مامانم بدترین آدم دنیام و هرچقدرم براش آدم خوبی باشم بازم نیستم چون در برابر کارایی که اون تو زندگیش برام انجام داده هیچی نیست هیچی. دارم به این فکر میکنم واقعاً چه گناهی کرده که باید منو تحمل کنه؟ حس میکنم صبور ترین آدم دنیاست، نه درست نیست، حتی اگه صبور ترین آدم دنیا هم باشه نمیتونه. شاید فقط بخاطر اینکه مامانمه نه؟ اما بازم فرضیه خوبی نیست. دلیلش رو خود منم نمیدونم. من خودمم گاهی اوقات نمیتونم خودم رو تحمل کنم و نمیدونم اون چطور. دلم میخواد بغلش کنم و از ته دلم ازش تشکر کنم که این کارو کردم اما بازم جوابگو نیست. اینطوری نیست که مثل تو فیلما باشیم، اینطوری نیست که دعوا نکنیم اما بازم بهش که فکر میکنم، این یه چیزی فراتر از فیلم و داستانه چون زندگی واقعیه. و تحمل یه آدم از اول وجودش تا آخرش سخته. من یکی مطمئن نیستم بتونم. من عاشق همه خانوادم نیستم یجورایی مامان من تنها خانوادمه، هرچقدر اونارو دوست داشته باشم اما هیچکدوم مگه اون میشن؟ نه.