خودم رو تصور می‌کنم، تو یکی از روستاهای ژاپن زندگی می‌کنم، اون روستایی که تو فیلم drowing love بود اسمش چی بود؟ یه چیزی در همون حد. می‌رم مدرسه، اینطوری نیست که عاشق مدرسه باشم اما واقعاً دوست دارم یه بار تجربه‌ش کنم، اینکه مدرسه های ژاپنی می‌تونه چطوری باشه، البته نصف دلیلم فرمای بد ریختشونه، برعکس فیلم و انیمه ها خیلی بی‌ریخت هستن ولی مشکلی نیست من تونستم فرم‌های ایران رو تحمل کنم پس این هیچی نیست. با دوچرخه می‌رم مدرسه، تو راه مدرسه باد میخوره به موهام و چه حسی قشنگ تر از این؟ می‌تونم با یکی از دوستام برم مدرسه. البته حس می‌کنم خونه ما خیلی از مدرسه دوره. کاش تو کلاسمون یه پسره در حد سودا ماساکی یا کنتو یامازاکی باشه، توقعاتم خیلی بالاست می‌دونم، اصلاً کنتو و سودا نخواستیم یکی از هزاران کراش ژاپنیم، من دارم همکلاسی‌های غیرقابل تحمل ایرانم رو تحمل می‌کنم این ارزشش رو نداره؟ مهم نیست من به کراش هم راضیم. راستی می‌تونم همه پسرارو باهم شیپ کنم، یه چیزی در حد انیمه کیس هیم نات می، البته اون اصلاً واقعی نیست. ولی در هر صورت من فوجوشی ام. می‌تونم از توکیو مانگا سفارش بدم؟ دارم بهش فکر می‌کنم من اونجا نیازی نیست برای دیدن انیمه از زیرنویس استفاده کنم چون قاعدتاً ژاپنی بلدم، همینطور خوندن مانگا، لعنت لعنت لعنت، من دیگه نیازی نیست مانگاهارو آنلاین بخونم می‌تونم چاپ شده بخونمشون، این خیلی هیجان‌انگیزه. می‌تونم با خودم بنتو ببرم مدرسه، شاید آشپزیم خوب باشه، برعکس الان. البته یه تخم مرغ و سوسیس درست کردن که این حرف‌هارو نداره، شاید واسه کراشم بنتو ببرم، البته نه، خیلی لوس بازی می‌شه خوشم نمی‌آد. کاش اونجایی که زندگی می‌کنم شکوفه های گیلاس باشن چون اگه نباشن من به فکر نقل مکان میوفتم. لعنتی من عاشق شکوفه‌های گیلاس هستم. هرسال می‌تونم برم فستیوال تابستونی، البته نمی‌دونم واسه این کارها حوصله داشته باشم یا نه، امیدوارم بی‌حوصله نباشم.

همه چی زیبا نبود، منظورم اینه می‌دونم حتی همه جا و در هر زمانی کم و کاستی هایی هستن، ولی همه چی خیلی فرق داشت، چون می‌دونستم که امیدی هست برای قشنگ تر کردنش.