دیروز داشتم از منظر یه سگ به زندگی نگاه می کردم و با خودم تو سرم حرف می زدم طوری که انگار من یه سگم، خیلی جالب بود، هیچوقت تاحالا حس نکرده بودم که زندگیم انقدر جالبه، ولی دیروز حس کردم جالبه، یعنی زندگی من نه، زندگی اون سگی که قرار بود باشم. یعنی اونا هم از منظر یه انسان به زندگی نگاه میکنن؟ واقعاً اگه حیوون بودم دوست داشتم یه سگ باشم، یه سگ نگهبان.

کولر اتاقم رو خاموش می کنم و روشنش می کنم، حس میکنم تا یک ماه دیگه خراب میشه که امیدوارم نشه، من یه جورایی نمیتونم سرمای کولر رو تحمل کنم و گرما رو هم همینطور، پس وقتی خیلی سرد میشه خاموشش و وقتی خیلی گرم می شه روشنش می کنم، خودمم خسته شدم، پس کی پاییز میاد؟ پسر وقتشه زودتر بیای چون واقعاً دارم کلافه می شم از این هوا، دوست دارم صبح برم بدوم ولی دوتا مسئله هست، اول اینکه بیدار نمی شم، دوم اینکه هوا گرمه، یعنی هرچقدر هم که صبح ساعت شش هوا خنک باشه بازم صبح تابستون اونم اینجا وقت خوبی برای دویدن نیست، اصلاً هیچ موقع نیست. دیروز ورزش کردم ولی خب، امروز رو نمی دونم که انجامش بدم یا نه، یک جورایی حوصله ورزش کردن رو ندارم و بابتش برای خودم متأسفم، یعنی چی که حوصله ورزش کردن رو نداری درحالیکه از صبح، نه ببخشید از ظهر که بیدار میشی دراز کشیدی رو تخت و به گوشیت زل زدی تا وقتی که صبح ساعت سه میخوابی؟ مثلاً چیکار میکنی؟ حتی به زور یه فیلم میبینی. امروز فیلم ندیدم، البته یکم دیگه میرم ببینم، شاید ورزش کنم نمیدونم، شاید آهنگ بذارم برقصم، باید ببینم چی میشه.

بند wallows خیلی خوبن، کاملاً بی ربط بود آره. یکی از کارهای سرگرم کننده ای که اخیراً انجام می دم ساختن پلی لیست های مختلفه، به نظرم خیلی کار جالبیه اینکه آهنگای مختلف رو دسته بندی میکنم، دوتا پلی لیست موردعلاقه خودم یکیش اونیکه از بندای راک مختلف توش آهنگ هست، بعضیاشون رو نمیشناسم ولی مهم نیست، راک <3. بعدی هم آهنگای بی کلام، واقعاً احترام خاصی برای آهنگای بی کلام قائلم، ساندترکای فیلما، من رو میبرن به یه دنیای دیگه. میتونم بگم تاپ وانم همین پلی لیستمه. اگه کسی اینجا این رو میخونه و اسپاتیفای داره خوشحال میشم به پلی لیستام گوش بده. پسر واقعاً از این جمله متنفرم، که آره اگه دوست داشتی فلان کار رو بکن خوشحال میشم، خب ولی اسپاتیفای رو دوست دارم، گوش دادن به موسیقی هایی که دیگران انتخاب و دسته بندیش می کنن. اپ جالبیه چون تنها کاری که توش می تونیم انجام بدیم آهنگ گوش دادنه. همین که نمی شه تو این برنامه چت کرد پس چندین قدم از بقیه اپ ها جلوتره. جاست میوزیک. البته اپل میوزیک هم خوبه ولی چون اکثریت ندارنش همون اسپاتیفای رو ترجیح میدم. خب عالی شد با ورژن دسکتاپ اسپاتیفای نمی تونم لینک پلی لیستارو کپی کنم. پس بیخیال. به هرحال مطمئنم کسی این پست رو نمی خونه و اگه بخونه هم از اسپاتیفای استفاده نمی کنه. ولی پیشنهادش می کنم.

یه چیزی که هست اینکه من زیاد راجع به آدم ها اینجا نمی نویسم ولی علی واقعاً شیرینه، مطمئنم چند سال دیگه وقتی این پست رو می خونم با خودم می گم کدوم علی؟ کی رو دارم می گم؟ ولی الان مهمه. علی واقعاً شیرینه، خیلی دوستش دارم. با اینکه قابلیت این رو داره که اعصابم رو بهم بریزه ولی این بیشتر به خاطر اینکه من خیلی حساسم، اون هیچوقت کاری نمی کنه که من رو ناراحت کنه، فکر کنم همین دلیل اینکه انقدر دوستش دارم. بین تمام پسرهایی که باهاشون تاحالا آشنا شدم اون واقعاً؛ کاش می تونستم کنار خودم نگهش دارم، واقعاً دوست دارم تو یه اتاق حبسش کنم و اجازه ندم کسی ببینتش. آره خطرناک شد. به من چه که انقدر شیرینه. من واقعاً نمی دونم با پسرا مشکل دارم، نمی دونم مشکل از منه یا اونا، ولی هیچوقت نتونستم با یکیشون زیاد صمیمی باشم. یعنی اینطوری بود که صمیمی می شدیم بعد یه اتفاق میوفتاد که خب خداحافظ. یعنی الانم با چندتا مذکر دوستم ولی اینطوری نیست اونقدر صمیمی باشیم؟ سالی یه بار همو می بینیم و دو سالی یه بار با هم چت می کنیم. یعنی فکر کنم هر دو طرف همین رو ترجیح میدیم، دوری و دوستی عالیه مخصوصاً وقتی طرفت پسر باشه. می دونم این خیلی بدجنسانه بود. ولی چیکار کنم من نمی تونم. جدی جدی. با پسرای زیادی صمیمی شدم ولی فقط نشد. برعکس با دخترا هیچوقت این مشکل رو ندارم، یعنی هست ولی نه زیاد. من زود از آدم ها خسته می شم ولی این هیچ ربطی به اون نداره، منظورم اینه من و یه پسر، وای خیلی خنده داره که می گم یه پسر، انگار مثلاً یک موجود فضاییه یا چیزی، یک انسان، یک پسر، هرچیزی، he/him. خب همین، با هم صمیمی شدیم، من هر وقت با یکی صمیمی می شم با خودم می گم ببین این یکی هم قراره ریده شه توش، صرف نظر از جنسیت اون طرف، همیشه انتظار خراب شدن رابطه رو می کشم، منظورم از صمیمیت فقط صمیمیته، قرار نیست بریم دیت. مثل بقیه دوستام، مثل شایسته. خب، ما خیلی زود صمیمی شدیم و خیلی زود هم دعوامون شد، اونم نه یکبار بلکه چندبار و هربار هم من میبخشیدم و وقتی این قضایا رو به بقیه دوستام می گفتم اینطوری بودن که تو واقعاً احمقی. چون طرف به معنای واقعی کلمه تاکسیک بود. درسته هنوز همدیگه رو تو اینستاگرام فالو داریم، یعنی بیست بار من رو بلاک کرد باز خودش رکوئست داد، امیدوارم خودش بدونه مشکلش چیه، من دیگه برام اهمیت نداره، یعنی از یه جایی به بعد دیگه واقعاً مهم نیست برام. ولی آره، نمی دونم شاید دارم الکی بزرگ می کنم قضیه رو و هیچ ربطی به جنسیتش نداره ولی همیشه بهم می گفت با همه دخترا مشکل داره و اولین دختریم که باهاش صمیمی شده، البته می دونم آخریش نبودم. ولی آره تاکسیک بودن رو ازش بو می کشیدم. ولی نمی دونم چرا فقط دورش نمینداختم؟ آخرش دیگه فکر کنم هردومون فهمیدیم هیچی درست نمی شه و بدون خداحافظی از هم دیگه فقط گفتیم خداحافظ. ولی علی، می دونم زیاد ازش استفاده کردم ولی چیزی شیرین نیست. امیدوارم خودشم بدونه چقدر بهترینه. یعنی همیشه اینارو بهش میگم ولی می دونم چقدر اعتماد به نفس نداره، از این نظر مثل همدیگه ایم ولی من فقط نشونش نمی دم، اون واقعاً چیزایی که فکر می کنه نیست، امیدوارم بفهمه. راستش نباید این چیزارو به جنسیت آدم ها ربط بدم چون کار اشتباهیه، من واقعاً جنسیت برام هیچ ارزشی نداره ولی فقط نصف اشخاصی که باهاشون به مشکل می خورم پسرن. نمی دونم. حس نمی کنم سولمیتمه یا همچین چیزی، فقط حس می کنم مثل یه نعمته که می تونه همیشه حالم رو خوب کنه. واقعاً ارزشش رو داشت که اینجا بازگوش کنم.

فردا به مدت یه هفته می رم خونه دوستم. نمی دونم امیدوارم خوش بگذره و حوصله م سر نره و انقدر سرم شلوغ باشه که به چیزی فکر نکنم. هربار که حالم اینطوری میشه فرار می کنم و می دونم این راهش نیست، ولی فعلاً فقط همین رو می تونم انجام بدم. امیدوارم خیلی خیلی خیلی خیلی بهم خوش بگذره، یعنی بهمون، به هردومون، به همه.

آلبوم جدید Doja cat را دوست داشتم.