دوست دارم بیشتر اینجا بنویسم ولی خب واقعاً چیزی برای نوشتن ندارم ولی خب الان می خوام مرور کنم، همه چیزهایی که باید نوشته میشدن و نمیشدن، البته هیچ چیزی وجود نداره. هفته دیگه امتحانام شروع میشه و باید درس بخونم، ترم آخر اونقدر که فکر میکردم سبک نبود، فقط سیزده واحد دارم ولی اساتید کم نذاشتن برام، هر درس واقعاً کون آدم رو پاره می کنه، ولی مهم نیست برام، چون به هرحال داره تموم میشه، دانشگاه هم داره تموم میشه، چقدر سریع میگذره نه؟ الان بیست و دو ساله هستم و تا چند هفته دیگه فارغ التحصیل می شم و لیسانس میگیرم؟ باورش آسون و در عین حال سخته، باور اینکه زمان انقدر سریع میگذره، باور اینکه بزرگ شدم، البته این یک دروغه، یک توطئه، چون من بزرگ نشدم، من هنوز هجده سالمه و از هجده سالگیم تا الان سنم متوقف شده و اینکه الان بیست و دو سالمه یه دروغ خیلی بزرگه که البته مثل همه دروغ هایی که حقیقت هستن، اینم یه حقیقته، و واقعیت داره که من بیست و دو سالمه، اما به هرحال، من می دونم که نیست. لعنت بر اسپاتیفای و درود بر ساندکلود، این اسپاتیفای واقعاً میگاد تا لود بشه. آره داشتم... من بیست و دو ساله نیستم. درستش همینه. باید درس بخونم، بایدی در کار نیست. دارم فارغ التحصیل می شم.

دوست دارم راجع به آدم ها هم بنویسم ولی ترس از دست دادنشون نمی ذاره، فقط اینکه یه نفر هست که خیلی دوستش دارم الان ولی می دونم مثل بقیه آدم ها قراره ترکم کنه؟ یعنی ترک که نه، کلمه درستی نیست، قراره نباشه یک زمانی، همیشه همینه، ولی آره، مگه مهمه؟ میدونید نمیدونم چرا وقتی به این فکر میکنم که یک نفر که الان هست ممکنه بعداً نباشه دوست ندارم احساساتم رو خرجش کنم ولی بازم نمیتونم جلوی خودم رو بگیرم و دوستش نداشته باشم، دوست دارم که باشه ولی میدونم، یعنی واقعاً نمیشه. و من همه آدم هایی که طی یه سری اتفاقات باعث میشه احساساتمون نسبت به هم عوض شه رو درک میکنم ولی خسته شدم. از اینکه ته ش هیچی نیست؟ احتمالاً. دوستش دارم خیلی زیاد، ولی خب چون ممکنه یه ماه دیگه با خوندن این پست و به یاد اوردن آدمی که احساساتم رو الکی خرجش کردم یه حس حماقت بهم دست بده پس هیچی ازش نمینویسم، فقط کسی هست که الان دوستش دارم، همین کافیه نه؟ هیچ چیز جدی ای هم نیست واقعاً، هیچ چیزی، فقط چون حس خوبی بهم میده دوست داشتم اینجا هم بگم، حتی اگه فردا یادم نباشه کی رو اصلاً تو تاریخ چهارده دی هزار و چهارصد دوست داشتم. مهم نیست.

یه سریال خیلی خوب دیدم و خرسندم، the chestnut man، خیلی اندرریتده، چرا همیشه سریالای خارجی یا خیلی میترکونن یا هیچکس از وجودشون خبر نداره؟ لعنت بر هالیوود.