579

خب خب خوشحالم بالاخره امتحانام تموم شد ولی هنوز تحقیقم رو انجام ندادم که انجامش میدم، شارژر هم نخریدم هنوز، امروز میخرم حتماً، کلی فیلم و سریال و انیمه در انتظار من است. 

چقدر من مامانمو دوستش دارم. قربونش بشم من <۳

578

خودم رو تصور می‌کنم، تو یکی از روستاهای ژاپن زندگی می‌کنم، اون روستایی که تو فیلم drowing love بود اسمش چی بود؟ یه چیزی در همون حد. می‌رم مدرسه، اینطوری نیست که عاشق مدرسه باشم اما واقعاً دوست دارم یه بار تجربه‌ش کنم، اینکه مدرسه های ژاپنی می‌تونه چطوری باشه، البته نصف دلیلم فرمای بد ریختشونه، برعکس فیلم و انیمه ها خیلی بی‌ریخت هستن ولی مشکلی نیست من تونستم فرم‌های ایران رو تحمل کنم پس این هیچی نیست. با دوچرخه می‌رم مدرسه، تو راه مدرسه باد میخوره به موهام و چه حسی قشنگ تر از این؟ می‌تونم با یکی از دوستام برم مدرسه. البته حس می‌کنم خونه ما خیلی از مدرسه دوره. کاش تو کلاسمون یه پسره در حد سودا ماساکی یا کنتو یامازاکی باشه، توقعاتم خیلی بالاست می‌دونم، اصلاً کنتو و سودا نخواستیم یکی از هزاران کراش ژاپنیم، من دارم همکلاسی‌های غیرقابل تحمل ایرانم رو تحمل می‌کنم این ارزشش رو نداره؟ مهم نیست من به کراش هم راضیم. راستی می‌تونم همه پسرارو باهم شیپ کنم، یه چیزی در حد انیمه کیس هیم نات می، البته اون اصلاً واقعی نیست. ولی در هر صورت من فوجوشی ام. می‌تونم از توکیو مانگا سفارش بدم؟ دارم بهش فکر می‌کنم من اونجا نیازی نیست برای دیدن انیمه از زیرنویس استفاده کنم چون قاعدتاً ژاپنی بلدم، همینطور خوندن مانگا، لعنت لعنت لعنت، من دیگه نیازی نیست مانگاهارو آنلاین بخونم می‌تونم چاپ شده بخونمشون، این خیلی هیجان‌انگیزه. می‌تونم با خودم بنتو ببرم مدرسه، شاید آشپزیم خوب باشه، برعکس الان. البته یه تخم مرغ و سوسیس درست کردن که این حرف‌هارو نداره، شاید واسه کراشم بنتو ببرم، البته نه، خیلی لوس بازی می‌شه خوشم نمی‌آد. کاش اونجایی که زندگی می‌کنم شکوفه های گیلاس باشن چون اگه نباشن من به فکر نقل مکان میوفتم. لعنتی من عاشق شکوفه‌های گیلاس هستم. هرسال می‌تونم برم فستیوال تابستونی، البته نمی‌دونم واسه این کارها حوصله داشته باشم یا نه، امیدوارم بی‌حوصله نباشم.

همه چی زیبا نبود، منظورم اینه می‌دونم حتی همه جا و در هر زمانی کم و کاستی هایی هستن، ولی همه چی خیلی فرق داشت، چون می‌دونستم که امیدی هست برای قشنگ تر کردنش.

577

خیلی خستمه، خوشبختانه پس فردا امتحانام تموم می شن اما یه تحقیق دارم که باید بنویسم. عینکم رو همین الان شکوندم.

چرا کرونا تموم نمی شه؟!

574

امروز اصلاً روز خوبی نیست برام، از دیشب میدونستم روز خوبی نیست، قرار نیست روز خوبی باشه. امتحانم رو که ریدم، ساعت ۱۱، امتحان روانشناسی شخصیت رو، که بیخیالش. شارژر لپ تاپم خراب شده درحالی که سه تا امتحان دیگه دارم و نمیدونم چه غلطی بکنم؟ واقعاً دیگه خجالت میکشم بخوام از مامان و بابام پول بگیرم برای شارژر لپ تاپ، این مدت کلی از مامانم پول گرفتم. تازه چیزای ضروری دیگه ام هست که تو اولویتن. شهریه ترم تابستونی، پول گوشیم. نمیدونم چیکار کنم. الان هم فقط ۵۰ تومن تو حسابمه ‌و هیچی دیگه. شارژر لپ تاپ بالای ۱۰۰ هزارتومن میشه، با این که چیز زیادی نیست. واقعاً خسته ام از دست این بدشانسی. چرا الان؟ این همه مدت؟ چرا همین امروز؟ درحالی که من ۳ تا امتحان دیگه دارم و باید درس بخونم و همه جزوه هام تو لپ تاپمه؟ باید امتحان بدم. خسته ام. 

مهم تر از همه، امروز سالگرد علیرضاست، یک سال که رفت، شد یک سال که نیست. چقدر زود میگذره مگه نه؟ خیلی دلم براش تنگ شده. کل این ماه رو داشتم بهش فکر می کردم. کل این ماه حالم اونقدر خوب نبود. پسر امیدوارم هرجا هستی راحت باشی چون من راحت نیستم اینجا، خیلی سخت میگذره، امیدوارم به تو دیگه سخت نگذره، امیدوارم خوشحال باشی، امیدوارم این یک سال که نبودی واقعاً جای خوبی بوده باشی. خیلی دوستت داشتم و دارم. همیشه به یادتم، هیچوقت، هیچوقت از یادم نمیری.

573

دو روز نبودم بلاگفا چقدر تغییر کرده.

فردا اولین امتحانمه، باز خوبه امتحانامون مجازیه، روان‌شناسی تجربی، کاش نرینم. همین